«فلسفه تاریخ چیست؟»

فرانسوا-ماری آروئه، ولتر
فرانسوا-ماری آروئه، ولتر
اصطلاح «فلسفه تاریخ» را فرانسوا ولتر، ادیب فرانسوی و فیلسوف برجسته «عصر روشنگری» در قرن هیجدهم میلادی وضع کرد.۱ ، ۲ گرچه منظور ولتر از ابداع این عبارت، بنیانگذاری شاخه جدیدی از فلسفه یا تاریخ نبود، لیکن بررسی انتقادی و فیلسوفانه تاریخ، آنچنان که ولتر پیشنهاد می‌داد، سرآغاز جریانی بود که به تغییر نگرش و اندیشه بشر نسبت به مقوله تاریخ انجامید. وی در رساله‌ای با عنوان «آداب و رسوم و روحیات ملل»، آرزو می‌کرد که ای کاش تاریخ قدیم را فلاسفه نگاشته بودند تا خواننده امروزی نیز مانند یک فیلسوف تاریخ را مطالعه می‌کرد. ۳ ولتر درصدد بود تاریخ را به چیزی بیش از «نبش قبر مردگان» ۴ (آنچه که در فضای دانشگاهی ایران، به تعریض، «مهندسی اموات» خوانده می‌شود) ارتقاء دهد.


تا پیش از قرن نوزدهم از دیدگاه فلاسفه، تاریخ در میان علوم جایگاهی اگر نه تحقیرآمیز، دستکم دون مرتبه داشت. این باور ارسطو که شناخت تاریخی را در مرتبه‌ای نازلتر از شعر قرار می‌داد، ۵ ، ۶ همواره مورخان پس از او را آزرده خاطر می‌ساخت. این وضعیت ناخوشایند برای تاریخ و مورخ تا پایان قرون وسطی همچنان ادامه داشت. حتی رنه دکارت، پدر فلسفه جدید (یا لااقل یکی از موسسان آن) ۷ ، ۸ معتقد بود که تاریخ با همه نقش ارزشمندی که در شکل دادن به بینش علمی ما ایفا می‌کند، از آنجا که قادر نیست گذشته را «آنسان که بوده است» تصویر کند، نمی‌تواند مدعی حقیقت باشد. ۹


با این همه باید پذیرفت که مسئولیت این آشفته حالی جایگاه تاریخ با خود مورخان بود و نه فیلسوفان. این مورخان بودند که کتب خود را به افسانه‌های غیر قابل باور آمیختند و باز هم این خود مورخان بودند که شرح وقایع را به صورت غلوآمیز و یا یکجانبه نگاشتند. آنان بودند که تاریخ را به آیینه عبرت فرمانروایان تقلیل دادند و یا دستمایه مجالس وعظ و خطابه ساختند. و بالاخره این خود مورخان بودند که در خدمت فاتحان درآمدند تا تاریخ را به میل ایشان تحریر کنند.


باری، نگاهی به مختصات عصر ولتر نشان می‌دهد که دستاوردهای ارزشمند علمی از قرن هفدهم به بعد آینده روشن و امیدبخشی را فراروی آدمی ترسیم کرده بود. تلسکوپ گالیله نظریه خورشید مرکزی کوپرنیک را تایید نمود و خط بطلانی بر باور کهن بشر مبنی بر مرکزیت زمین در نظام کیهانی کشید. هندسه تحلیلی دکارت شاهراهی در ریاضیات نوین گشود تا مسائلی که باهوش‌ترین یونانیان از حل آن عاجر بودند مرتفع سازد و «اصول ریاضی فلسفه طبیعت» آیزاک نیوتن، چنان تفکر عمیق و منطق استواری داشت که همگان را معتقد ساخته بود مکانیک کلاسیک او، قوانین ریاضی طبیعت را برای همیشه تبیین کرده‌ است.


در چنین عصری بود که علوم انسانی به طور عام و تاریخ به طور خاص مشخصاً از علوم ریاضی و تجربی جا مانده بودند. همگان انتظار داشتند کامیابی‌های علوم تجربی در علوم انسانی نیز تکرار شود اما دستاوردها ناچیز و غیر قابل مقایسه بود. دکارت پیشنهاد می‌داد که پیشرفتهای خارق‌العاده علوم تجربی در اثر متد و منطق آن علوم حاصل شده است و استفاده از این روش در سایر علوم نیز پیشرفت‌های مشابهی را نتیجه خواهد داد. فونتنل معتقد بود یک اثر سیاسی، اخلاقی، انتقادی و یا حتی ادبی اگر به دست یک هندسه‌دان انجام شود بدون شک عالی‌تر از کار در می‌آید، ۱۰ و این امر نشان از ریاضی‌باوری و ایمان به دانش جدید، پس از دکارت داشت. نکته حائز اهمیت آنست که در آن روزگار فلسفه و علم به ندرت دو مقوله متمایز محسوب می‌شدند، ۱۱ ، ۱۲ در نتیجه می‌توان متصور بود که منظور ولتر نیز از فلسفه تاریخ، نگارش تاریخ با روش نقادانه و خردگرایانه یک دانشمند علوم ریاضی و تجربی بود. تاریخی مستند، مستدل، بدون حب و بغض یا جانبداری ایدئولوژیک، و به عبارت گویاتر «تاریخ علمی». از آن پس همواره این پرسش مطرح بود که آیا می‌توان پیروزمندی‌های علوم تجربی در کشف و تبیین قوانین طبیعت را در علوم انسانی، و در مورد بحث ما تاریخ نیز تکرار کرد؟ به بیان دیگر، آیا آنچنان که فلسفه طبیعت در معنای کلاسیک آن، موفق به شناخت قوانین جهان شده بود، می‌توان «قوانین تاریخ» را در مقام مطالعه گذشته بشری بازشناخت و فرموله کرد؟


جهان روشن و امیدبخش پس از عصر روشنگری نوید آن را می‌داد که به زودی تحولی همانقدر انقلابی در علوم انسانی نیز رخ خواهد داد. نیوتونی در تاریخ پیدا می‌شود که به ما بگوید تاریخ به چه سمت و سویی می‌رود و در حین پیمودن این مسیر از چه قوانینی پیروی می‌کند. عنقریب کتابی با عنوان «اصول منطقی فلسفه تاریخ» ما به ازای «اصول ریاضی فلسفه طبیعی» نگاشته می‌شود که درست با همان دقت نابغه فیزیک در مدلسازی گردش زمین به دور خورشید، به ما خواهد گفت که چه اتفاقی، چرا و چگونه، برای آینده تمدن بشری رخ خواهد داد.


«ایده‌هایی درباره فلسفه تاریخ بشریت» یوهان گوتفرید هِردِر فتح بابی در این موضوع بود که مطالعه آن توسط فیلسوف بزرگ آلمان و استاد خود هِردِر، یعنی امانوئل کانت، محرکی شد تا کانت آرای شاگردش را به نقد کشیده و رساله‌ای با عنوان «معنای تاریخ کلی در غایت جهان وطنی» تالیف کند. ۱۳ کانت بر این باور بود که «اگر تاریخ، عملکردهای آزادانه انسان را در مقیاس بزرگ مورد تحقیق قرار دهد، می‌توان در میان افعال آزادانه انسان یک حرکت قانونمند برای تاریخ کشف کرد» ۱۴ این نخستین تلاش‌ها برای قانونمند ساختن تاریخ بود. پس از کانت، هگل تاریخ را به یکی از موضوعات اصلی در پژوهش‌های فلسفی مبدل ساخت. او معتقد بود که تاریخ جهان در قالب فرآیندی عقلانی قابل تبیین است. ۱۵ کارل مارکس، اگرچه داعیه واژگون ساختن نظام هگلی را داشت، لیکن با تکیه بر میراث هگل، دستگاه متریالیسم تاریخی را برای مدل کردن جوامع بشری ابداع کرد. در این مدل که زیربنای آن را اقتصاد تشکیل می‌داد، نظام سرمایه‌داری جبراً و قهراً به دست طبقه کارگری فرومی‌پاشید و جای آن را نظام بی‌طبقه کمونیستی می‌گرفت. اینک، مولود تزویج فلسفه و تاریخ، نه نیوتونی برای فلسفه تاریخ، که پیغمبر نوظهوری برای نجات پرولتاریا بود!


در قرن نوزدهم مبحث دیگری که در چهارچوب فلسفه تاریخ یکچند نمود یافت، تمایلات پوزیتیویستی برای تبیین تاریخ بود. فلسفه تاریخ از منظر اثبات‌گرایان، کشف قوانین کلی حاکم بر جریان وقایعی بود که تاریخنگاری سنتی تنها روایت آنها را بر عهده داشت. پوزیتیویست‌های قرن نوزدهم بر آن بودند که از تاریخ نه یک فلسفه، که فرآورده‌ای با کیفیت علوم تجربی تولید کنند. لیکن آنچه که تلاش‌های این جریان را به بن‌بست منطقی می‌کشاند تفاوت ماهوی تاریخ با این علوم بود. تاریخ به مطالعه گذشته انسان می‌پرداخت. امری که قابل مشاهده و اندازه‌گیری در آزمایشگاه نبود. بنابراین، از دید نقاد یک فیلسوف قرن بیستمی، پوزیتیویسم تاریخی آنقدر بی‌معنا و عبث بود که می‌توانست به صورت طعنه‌آمیزی متذکر شود: پوزیتیویستها به دنبال تبدیل تاریخ به یک علم تجربی مانند هواشناسی بودند! ۱۶


این قاعده که به موازات پیشرفت «هستی شناسانه» هر دانش، تفکراتی نیز درباره «معرفت شناسی» و سنجش اعتبار کلی موضوعات مطروحه در آن دانش به میان می‌آیند، درباره فلسفه تاریخ نیز اگرچه با تاخیر، لاجرم بروز کرد. فیلسوفانی که غالباً پس از ظهور مارکسیسم به عنوان یک مکتب سیاسی در عرصه جهانی، به بازنگری و تعمق در سیر فلسفه تاریخ پرداختند، ادعاهایی مانند کشف قوانین تاریخی و تعمیم‌هایی چون قائل شدن به جبر تاریخ را قانع‌کننده نمی‌دانستند و عقاید فلاسفه پیش از خود را با چالش‌های جدی مواجه ساختند. فیلسوفان بزرگ تاریخ در قرن بیستم با این دلیل موجه که شواهد کافی برای اثبات نظریه‌پردازی‌های جاه‌طلبانه فلاسفه پیشین وجود ندارد، الگوپردازی‌های کلان در تاریخ را رد کرده و پرداختن به وجوه معرفتی و منطق پژوهشی تاریخ را واجب‌تر می‌شمردند. به این ترتیب، در طی قرن گذشته میلادی رفته‌رفته تلقی جدیدی از فلسفه تاریخ شکل گرفت که بیشتر جنبه انتقادی به تاریخ‌نگری و رویکردی معرفت‌شناسانه به تاریخنگاری داشت، تا طرز تفکری نظری و هستی‌شناسانه به ذات وقایع تاریخی ۱۷ ، ۱۸


برای پژوهشگری که امروزه در پیرامون فلسفه تاریخ به تحقیق می‌پردازد تشخیص تمایز بین این دو شاخه مرتبط با هم یعنی «فلسفه نظری تاریخ» و «فلسفه انتقادی تاریخ» ضروری به نظر می‌رسد. اگرچه امروزه ترکیب فلسفه تاریخ بیشتر ناظر به وجه انتقادی آن است تا نظری، لیکن در بررسی «تاریخ فلسفه تاریخ» الزامی است که بدانیم در کدام یک از این دو حوزه مطالعه می‌کنیم.


فلسفه نظری تاریخ
همچنان که گفته شد فیلسوف نظری تاریخ همچون دانشمند علوم تجربی همت خود را معطوف به کشف قوانین حاکم بر تاریخ ساخته بود. فیلسوف نظری تاریخ برای سوالاتی که در قلمرو «هستی‌شناسی» فلسفه تاریخ مطرح می‌شد به دنبال پاسخ بود. او می‌پرسید آیا تاریخ آغاز و انجامی دارد؟ آیا تاریخ سیر مشخصی را طی می‌کند؟ و آیا این سیر تکاملی است یا انحطاطی؟ فلاسفه نظری بعضاً برای این پرسش‌ها، پاسخ‌های غیرمحتاطانه و جسورانه‌ای ارائه می‌کردند. آرا و عقایدی نظیر اینکه «تاریخ تکرار می‌شود»، جبر تاریخ، روح حاکم بر تاریخ، سرنوشت محتوم و غیر قابل تغییر بشر و... همه به نوعی محصول فلسفه نظری تاریخ بود.


فلاسفه و اندیشمندانی همچون هگل، مارکس، اگوست کنت، اشپنگلر، توین‌بی و... در شمار فلاسفه نظری تاریخ محسوب می‌شوند، ۱۹ ، ۲۰ که هریک از زاویه‌ دید متفاوتی به بررسی وقایع تاریخی پرداخته و مدعی کشف الگو‌هایی قانونمند در سیر تاریخ بوده‌اند. همچنین به عنوان مدخلی بر این بحث، باید یادآور شد که فلسفه نظری با عناوین دیگری مانند فلسفه جوهری، فلسفه بنیادی، فلسفه ذاتی، فلسفه تاملی، فلسفه محتوایی و... نیز خوانده می‌شود. ۲۱

فلسفه انتقادی تاریخ
فلاسفه قرن بیستمی به ادعاهای بزرگ و تعمیم‌های کلی فیلسوفان نظری تاریخ یکسره با دید تردید می‌نگریستند. سوال اساسی فیلسوفان انتقادی آن بود که آیا تاریخ اساساً از جنس علوم تجربی است تا بتوان چنان نظام نظری و منطقی را برای آن قایل شد؟ آیا واقعاً تاریخ مانند فیزیک و شیمی از قوانین خاصی پیروی می‌کند؟ به بیان ساده‌، اما مناقشه برانگیز، آیا تاریخ علم است؟ طبعاً پرسشهای دیگری به دنبال این پرسش اولیه پدیدار شدند. به راستی واقعیت تاریخی به چه معناست؟ آیا عینیت در تاریخ امکان‌پذیر است؟ تبیین و تفسیر تاریخی چگونه ممکن است؟ ۲۲


فلسفه انتقادی بنای عظیمی که فلسفه نظری برای تفسیر تاریخ چیده بود را به یکباره فروریخت. اعتبار منطقی گزاره‌هایی که فیلسوفان نظری همچون قوانین لایتغیر مدعی صحت آن بودند عمیقاً زیر سوال رفت و اکنون، فلسفه تاریخ عرصه‌های جدیدی را برای کاوش می‌طلبید. فیلسوفان تحلیلی به دنبال پاسخ برای پرسشهایی رفتند که ناظر بر «شناخت‌شناسی» (نظریه شناخت) در تاریخ بود. فیلسوف انتقادی بیشتر از آنکه پاسخ دهد و قانون اختراع کند، شخصیتی پرسشگر داشت. او می‌پرسید: اعتبار گزاره‌هایی که از پژوهش تاریخی منتج می‌شود را چگونه می‌توان سنجید؟ روش پژوهش در تاریخ چیست؟ اصولاً تاریخ در شکل دادن به دانش بشری چه جایگاهی دارد و چگونه می‌تواند با سایر علوم انسانی ارتباطی برقرار کند؟


در نتیجه این تحول، فلسفه تاریخ در قرن بیستم مفهومی تازه یافته بود که با آنچه پس از عصر روشنگری از این مقوله درک می‌شد کاملاً متفاوت بود. ۲۳ فلاسفه‌ای مانند کالینگوود، کروچه، ای‌. اچ. کار، ویلیام دری و... در زمره فلاسفه انتقادی تاریخ به حساب می‌آیند. همچنین باید خاطر نشان کرد که کاربرد ترکیب‌های دیگری مانند فلسفه تحلیلی، فلسفه علم تاریخ، فلسفه صوری تاریخ و... به عنوان معادل‌هایی برای فلسفه انتقادی تاریخ مرسوم است. ۲۴ ، ۲۵


در یک جمع‌بندی و در مقایسه با سایر شاخه‌های فلسفه می‌توان گفت تمایز بین فلسفه نظری و فلسفه تحلیلی تاریخ از نوع همان تمایزی است که میان فلسفه طبیعت (علوم تجربی) و فلسفه علم وجود دارد. ۲۶ علم تجربی به شناخت قوانین طبیعت می‌پردازد و فلسفه علم مبانی این شناخت را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد.


تاریخ به مثابه رویداد و تاریخ به مثابه گزارش
اکنون بهتر است به دو برداشت متمایز از تاریخ اشاره کنیم که مایکل استنفورد مورد تاکید قرار می‌دهد. از آنجا که آثار وی به عنوان منبع درسی فلسفه تاریخ در دانشگاه‌های ایران تدریس می‌شود بازشناسی تمایز این دو تعبیر ضروری است. استنفورد معتقد است واژه تاریخ در دو معنا به کار برده می‌شود. یا این واژه به جریان رویدادها که در واقع رخ می‌دهند اشاره دارد که آن را «تاریخ به مثابه رویداد» یا «تاریخ ۱» نامگذاری می‌کند و یا آنکه واژه تاریخ به آنچه درباره آن رویداد یا تاریخ باور داریم و می‌نویسیم معطوف است که آن را «تاریخ به مثابه گزارش» یا به اختصار «تاریخ ۲» می‌نامد. ۲۷ ، ۲۸ من مایلم تمایز این دو تعبیر از تاریخ را با ذکر مثالی از تاریخ ایران نشان دهم:


ناصرالدین‌شاه قاجار در هفدهم ذی‌القعده ۱۳۱۳ هجری قمری، به ضرب گلوله میرزا رضای کرمانی کشته شد. فارغ از اینکه مورخان بعدی درباره آن حادثه چه نوشته‌اند، قتل شاه واقعه‌ای بود که حقیقتاً در آن تاریخ اتفاق افتاد. تا اینجا مراد ما از «تاریخ» تنها نقل «رویداد» قتل ناصرالدین شاه است، یعنی در حوزه «تاریخ ۱» سخن گفته‌ایم اما آیا همین رویداد از زبان شاهدان حادثه و مورخان یکسان گزارش می‌شود؟ از دید مورخان دولتی و چه بسا مردمی که مشتاقانه منتظر دیدار تاجدار قاجار در حرم حضرت عبدالعظیم بودند ناصرالدین شاه، «شاه شهید» بود. اما اگر همین واقعه را میرزا رضا یا سید جمال‌الدین اسدآبادی «گزارش» می‌کردند، آیا خشنود نبودند که پادشاهی جائر و فاسد را از صفحه روزگار محو کرده‌اند؟ آیا مخالفان حکومت ناصری که لقب افتخارآمیز «شاه شکار» را به قاتل او دادند حادثه حرم عبدالعظیم را همانند میرزا غلامحسین خان افضل‌الملک، مورخ دربار مظفرالدین شاه گزارش می‌کردند؟ ۲۹ به زعم استنفورد ارائه هر «گزارش» ثانویه از یک «رویداد»‌ تاریخی که به باور مورخ (یا راوی) آمیخته باشد در چهارچوب «تاریخ ۲» قرار خواهد داشت.


اما ظاهراً استنفورد معنای وسیع‌تری از طرح مبحث تمایز بین تاریخ ۱ و تاریخ ۲ در نظر داشته است. او می‌نویسد: «تاریخ ۱ ما را به پرسیدن درباره اینکه مثلاً آیا جریان تاریخ یک فرآیند است و اگر چنین است چه ماهیتی دارد و به چه معنایی می‌تواند باشد رهنمون می‌شود» و تاریخ ۲ «همه داده‌ها و واقعیت‌های تاریخی را کنار می‌گذارد و نه به آنچه در واقع اتفاق افتاده بلکه با این موضوع سر و کار دارد که ما چگونه درباره آنچه اتفاق افتاده سخن می‌گوییم» ۳۰


پیداست که خواست استنفورد به مراتب از مثال اولیه‌ای که در مقدمه کتاب «درآمدی بر تاریخ پژوهی» ذکر کرده و نمونه بومی شده آن را در مورد قتل ناصرالدین شاه شبیه‌سازی کردیم، فراتر می‌رود. استنفورد تاریخ ۱ یا تاریخ به مثابه رویداد را هم ارز «فلسفه نظری تاریخ» و تاریخ ۲ یا تاریخ به مثابه گزارش را موضوع کندوکاو «فلسفه تحلیلی تاریخ» می‌داند. تسلط به مفاهیم تاریخ ۱ و تاریخ ۲ ما را در پیگیری مباحث آینده یاری می‌دهد.


در ادامه سلسله مطالب «تأملاتی در فلسفه تاریخ»، درباره آرا و افکار مطرح شده در حوزه فلسفه نظری و فلسفه انتقادی تاریخ با تفکیک و تفضیل بیشتری خواهم نوشت.

پی‌نوشت‌ها:
۱- The Idea of History، ص ۱.
۲- فلسفه انتقادی تاریخ، ص ۲۱.
۳- فلسفه تاریخ، ص ۵.
۴- فلسفه تاریخ، مجموعه مقالات از دایره‌المعارف فلسفه، ص ۴.
۵- همان.
۶- تاریخ در ترازو، ص ۲۷.
۷- History of Western Philosophy، ص ۵۸۰.
۸- تاریخ فلسفه، از دکارت تا لایب نیتس، ج ۴ ص ۱۱.
۹- The Idea of History، ص ۵۹.
۱۰- فلسفه تاریخ، ص ۶.
۱۱- درآمدی بر فلسفه تاریخ، ص ۳۵.
۱۲- امروزه ما واژه فیزیک را معادل بهتری برای فلسفه طبیعی نیوتن می‌شناسیم.
۱۳- The Idea of History، ص ۹۳.
۱۴- معنای تاریخ کلی در غایت جهان وطنی در نامه فلسفه شماره ۶، ص ۱۲۸.
۱۵- درآمدی بر فلسفه تاریخ، ص ۳۵.
۱۶- The Idea of History، ص ۱.
۱۷- درآمدی بر فلسفه تاریخ، ص ۲۲.
۱۸- فلسفه انتقادی تاریخ، ص ۵۰.
۱۹- درآمدی بر فلسفه تاریخ، ص ۲۲.
۲۰- فلسفه انتقادی تاریخ، ص ۳۹.
۲۱- همان، ص ۳۳.
۲۲- همان، ص ۵۱.
۲۳- مقدمه‌ای بر فلسفه تاریخ، ص ۱۳۲.
۲۴- فلسفه انتقادی تاریخ، ص ۵۰.
۲۵- همان، ص ۳۳.
۲۶- فلسفه تاریخ، مجموعه مقالات از دایره‌المعارف فلسفه، ص ۳.
۲۷- درآمدی بر فلسفه تاریخ، ص ۲۲.
۲۸- درآمدی بر تاریخ پژوهی، ص ۹.
۲۹- برای مشاهده روایت افضل‌الملک از «ذکر تجهیز و تشییع جنازه شاهنشاه شهید سعید» نک: افضل‌التواریخ ص ۶۶.
۳۰- درآمدی بر فلسفه تاریخ، ص ۲۲.

کتابشناسی:

- ادواردز، پل، فلسفه تاریخ، مجموعه مقالات از دایره‌المعارف فلسفه، ترجمه بهزاد سالکی (تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵).

- استنفورد، مایکل، درآمدی بر تاریخ پژوهی، ترجمه مسعود صادقی (تهران، دانشگاه امام صادق (ع) و سمت، ۱۳۸۶).

- استنفورد، مایکل، درآمدی بر فلسفه تاریخ، ترجمه احمد گل‌محمدی (تهران، نشر نی، ۱۳۸۹).

- افضل‌الملک، غلامحسین، افضل‌التواریخ، تصحیح منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان (تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۱).

- رضوی، سید ابوالفضل، فلسفه انتقادی تاریخ (تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۱).

- زرینکوب، عبدالحسین، تاریخ در ترازو (تهران، امیرکبیر، ۱۳۹۰).

- کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، از دکارت تا لایب نیتس جلد ۴، ترجمه غلامرضا اعوانی (تهران، ش‍رک‍ت‌ ان‍ت‍ش‍ارات‌ ع‍ل‍م‍ی‌ و ف‍ره‍ن‍گ‍ی‌‬، ۱۳۹۰).

- کانت، امانوئل، معنای تاریخ کلی در غایت جهان وطنی در نامه فلسفه شماره ۶، ترجمه منوچهر صانعی دره‌بیدی (تهران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۷۸).

- نف، امری، فلسفه تاریخ، ترجمه عبدالله فریار (تهران، موسسه انتشارات فرانکلین، ۱۳۴۰).

- والش، دبیلو. اچ، مقدمه‌ای بر فلسفه تاریخ (تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۴).

- Collingwood, Robin George, The Idea of History (Oxford, Oxford University Press, 1961).

- Russell, Bertrand, History of Western Philosophy (London, George Allen and Unwin LTD, 1947).

+ سه‌شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۳:۲۴

نظر شما

تشکر
رضایی: با سلام و احترام و تشکر از نوشته های زیبای شما
لطفا راجع به آیکون آبی رنگ (مشاهده با فونت و سایز بزرگتر) در بالای سایت به عنوان راهنما و یا تذکر بدهید البته اگر موافق بودید ممنون یا علی
پاسخ: دوست خوبم آقای رضایی،
بسیار ممنونم که نوشته‌های این وبلاگ را دنبال می‌کنید.
راستش من قبلاً طی پی‌نوشت این مطلب کمی درباره فرمایش شما توضیح داده‌ام. در راستای تذکر شما بهتر دیدم که همان پی‌نوشت را مجدداً قید کنم:
پی‌نوشت: برخی از دوستان تذکر می‌دهند که نظر به قالب مشکی و اندازه فونت سایت، خواندن مطالب آسان نیست. یادآور می‌شوم، اگر چشمان زیبای شما از مطالعه متنی با پس زمینه تیره آزرده می‌شود، در قسمت بالای نوشته سمت چپ، در کنار عنوان هر مطلب، آیکن موشک آبی رنگی تعبیه شده است که با کلیک بر روی آن مطلب مورد نظر در قالب روزنامه‌ای با فونت بزرگتر قابل مشاهده خواهد بود. همچنین چنانچه نوشته‌ای برای شما قابل استفاده است، مفتخر خواهم بود که با کلیک بر روی آیکن قرمز رنگ PDF، مطلب را ذخیره و احیاناً برای دوستانتان ارسال نمایید.
از عنایت ویژه شما سپاسگزارم.
سالی توام با شادی و نیکی برایتان آرزو می‌کنم.
سه‌شنبه ۵ فروردین ۱۳۹۳ ساعت ۰۱:۱۲
آیا تاریخ علم است؟
saeedtz: سلام محمد جان. نوروز باستانی مبارک
در مورد تعریف علم و دانش، من آن تعاریف رو از ویکی پدیای انگلیسی گرفتم.
در مورد اینکه تاریخ علم است یا نه باید بگم که سوال سختیه. در صفحه ی "تاریخ" ویکی پدیا نوشته
The study of history has sometimes been classified as part of the humanities and at other times as part of the social sciences.[17] It can also be seen as a bridge between those two broad areas, incorporating methodologies from both. Some individual historians strongly support one or the other classification.[18] In the 20th century, French historian Fernand Braudel revolutionized the study of history, by using such outside disciplines as economics, anthropology, and geography in the study of global history.
ضمنا اگه علاقه مند بودی اینا رو هم یه نگاهی بینداز:موفق باشی
پاسخ: سلام سعید عزیز. نوروز و سال نو تو هم مبارک.
فکر می‌کنم بحث فلسفه تاریخ بدون پرداختن به مکتب آنال قطعاً ناقص خواهد ماند. همانطور که صفحه تاریخ ویکیپدیا هم عنوان کرده فرناند برودل به عنوان یکی از آنالیست‌های برجسته، حوزه‌های مطالعات تاریخی را بسیار گسترده‌تر از چیزی ساخت که تا آن زمان مرسوم بود که فکر می‌کنم پرداختن به این بحث مطلبی جداگانه می‌طلبد. حتماً از لینک‌های مفیدی که ارسال نمودی در نوشتن مطالب بعدی استفاده خواهم کرد. خصوصاً لینک اول که ظاهراً بخشی از کتاب ارزشمند مورخ بریتانیایی، آرتور مارویک، با عنوان ماهیت تاریخ (The Nature of History) است.
راستی کاش به روز شدن «تجربه ریاضی» را با ایمیل خبر میدادی تا از دنبال کردن مطالبت عقب نیافتم.
چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۳ ساعت ۰۵:۳۱
تشکر
معصومه گودرزی: با تشکر، مطالب شما را با علاقه دنبال کردم بسیار مفید و ارزنده بود، استفاده بسیار بردم.
پاسخ: ممنون خانم گودرزی. باعث افتخار است که همکلاسی فرهیخته‌ای چون شما در میان خوانندگان نوشته‌های گاه و بیگاه من وجود دارد.
پنجشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۳ ساعت ۰۱:۴۷
سپاسگزارم
عباس رضوی: باتشکر وسپاس . این مقاله یکی از ساده ترین وگویا ترین مطلبی بود که تا کنون در مورد فلسفه تاریخ خوانده ام . اگر چه باور دارم هنوز هم میتوان روان تر و وسیع تر هم نوشت . البته توسط اندیشمندان جوان وتوانایی چون شما . پیچیده ونامفهوم نویسی فلسفه تاریخ متاسفانه باب شده است ، وترفندی بیش نیست ! موفق باشید
دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۲۴
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
سایت:
موضوع:
نظر:
درباره ارسال نظر
لطفاً متن نظرتان را با الفبای لاتین وارد نکنید، چنانچه صفحه کلید فارسی ندارید از بهنویس استفاده نمایید.
برای نگارش از فارسی معیار استفاده کنید، به کارگیری زبان محاوره‌ای در نوشتار علاوه بر کاستن ارزش ادبی و تاثیر کلام شما، موجب آشفتگی نثر فارسی می‌گردد.
نشانی ایمیل شما در سایت منتشر نمی‌شود و تنها راه ارتباطی نویسنده با شماست.